تریستان بوربری یک روز میفهمد همهی بدبختیهایش از زمان است. این که پدر و مادرش همیشه عجله دارند و به او توجه نمیکنند، خواهرش همیشه او را در موقعیتهایی قرار میدهد که حوصله اش سربرود و مدام منتظر باشد این زمان لعنتی بگذرد. در مدرسه، مجبور است موقعیتهای خجالت آوری را تحمل کند که مدام کش میآیند. حتی این که لامپ، همکلاسی شرور و چاقش، اذیتش میکند، همه و همه نشان میدهد مشکل او با زمان است که یا آن قدر که باید طولانی نیست یا آن قدر کش میآید که همه چیز تحمل ناپذیر شود. برای همین آرزو میکند زمان بایستد، همین الان، این را فریاد میزند و همان موقع زمان میایستد.
تحقیق از چند سخن بزرگان بازدید : 245
پنجشنبه 14 اسفند 1398 زمان : 10:15